محرم آمده و بوی سیب می آید
اشک فریـــــــــــــاد بلندیست بیا گریه کنیم
بغض جانســـــــوزترین واقــــعه را گریه کنیم
بگذریم از خودمان نذر ابالفـــــــــــضل شویم
و رهــــــــــــــــا از عطش تلخ ریا گریه کنیم
در مقامی که خدا هست عـــــــزادار حسین
ما چه داریم که بر خون خـــــــــدا گریه کنیم
با تمـــــامی دل خویــــــش بســــــوزیم مگر
بتــــــــــــوانیم دمی بر شهــــــدا گریه کنیم
عطش و آتش و بی تابی و مظلـومی عشق
کاش می شد که بر این مرثیه ها گریه کنیم
همره قافله ی کرب و بلا تا خــــــود شام
نالــــــــه باشیم و کنار اســــــــرا گریه کنیم
محرم۸۸
+ نوشته شده در چهارشنبه پانزدهم آبان ۱۳۹۲ ساعت ۸:۳۲ ق.ظ توسط حسن شیرزاد
|
عشق. نفرت .غم .شادی .امید. دلواپسی .